کد مطلب:193908 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

نعمت های خداوند
گاهی در روایات به مطالبی درباره چگونگی استفاده از نعمت های خدای بزرگ بر می خوریم؛ به عنوان مثال در روایت آمده است: «من أكل التمر علی شهوة رسول الله ایاه لم یضره [1] ؛ هر كس چون پیامبر خرما دوست داشت خرما بخورد، ضرر خرما گریبان گیر او نخواهد شد».

آری، در روایات آمده است كه رسول گرامی اسلام خرما را دوست می داشتند. پیامبری كه در طول عمر خویش حتی یك بار هم شكم خود را از غذا سیر نكردند، خرما را دوست داشتند. درباره حضرت امیر علیه السلام نیز آمده است كه خرما را دوست داشتند و از آن میل می فرمودند تا قوای تحلیل رفته بدنشان باز آید. به هر حال برآوردن نیازهای طبیعی انسان در حد لازم و ضروری نه تنها حرص نیست، بلكه در روایات از آن به قناعت تعبیر شده است؛ یعنی انسان در این حالت به مقدار مورد نیاز قانع است.

یكی از علمای اخلاق می گوید: «هر چیزی كه به دست انسان می رسد معنایش این نیست كه مال خود او است و حتما باید آن را مورد استفاده قرار دهد». انسان نباید پول و



[ صفحه 79]



غذا و دیگر نعمت هایی كه به دست او می رسد همه و همه را به تنهایی مصرف كند. اگر كسی بخواهد هر آنچه دارد به تنهایی بخورد دچار سوء هاضمه و عواقب ناگواری می شود و می میرد. نباید فكر كند هر چه پول در اختیار دارد مال اوست.

پول و خوراك و نعمت های دیگر كه اكنون در اختیار آدمی است امتحانی بیش نیست. باید معلوم شود از این عزت و نعمتی كه خداوند به انسان عطا فرموده چگونه استفاده می كند و آیا همه را برای خود می خواهد یا به فكر همنوعان نیز هست. نعمت ها و امكاناتی كه در اختیار انسان قرار گرفته اگر از ضرورت و مقدار نیاز او بیشتر باشد و آن را فقط صرف خود نماید دچار حرص گردیده است. این حرص اگر ادامه یابد و مهار نشود كم كم به «شره» تبدیل می شود. حضرت در این بخش از نامه مباركشان مؤمنان را از شره باز داشته و فرموده اند: «ایاكم أن تشره أنفسكم الی شی ء». فعل تشره، در این جا با «الی» متعدی شده است. در روایات گاهی این فعل با «علی»، و در بیشتر جاها با «الی» متعدی شده است. در كلام بلیغ «الی» بر انتهای غایت دلالت می كند و مثال معروف آن این جمله است: «سرت من الكوفة الی البصرة». در این صورت معنای روایت این است كه نهایت و غایت حرص و زیاده طلبی شره است. اما اگر با علی متعدی شود، شاید به این جهت باشد كه در حالت شره نوعی سلطه و سطوت خفته است. كسی كه به جای پانصد گرم غذای مورد نیاز بدنش، ششصد یا هفتصد گرم غذا بخورد در واقع مبتلا به نوعی سلطه طلبی و چیرگی خواهی است.

در جایی كه به «الی» اختصاص دارد، استفاده از «علی» معنا نخواهد داشت، همچنان كه در جمله «سرت من الكوفة الی البصرة» نمی توان به جای «الی»، «علی» نهاد؛ چون شخصی كه از شهری به شهر دیگر می رود، بر آن شهر تسلط ندارد. اما اگر همین شخص كه از كوفه به بصره می رود حاكم بصره باشد، استفاده از «علی» بلامانع است و «سرت» با «علی» متعدی می شود.

در این كلام نورانی آمده است: «أن تشره أنفسكم» و فعل «شره» به نفس نسبت داده شده است. در واقع این نفس اماره است كه انسان را به شره می اندازد. نوع انسان ها معمولا



[ صفحه 80]



از شره در امان نیستند و از این نظر بین عالم و غیر عالم فرقی نیست. حتی آن كه دارای درجات بالای علمی است از این مسئله در امان نیست، و باید این مشكل را حل نماید. شره در انسان ها به گونه های متفاوت نمود می یابد: یكی در غریزه جنسی شره دارد، دیگری در غذا خوردن، و آن یكی در خواب و استراحت. این صفت در افراد گوناگون متفاوت است.

در كتاب های روایی و اخلاقی همچون حلیة المتقین و بحارالانوار، حد و مرز هر یك از این غرایز به تفصیل بیان شده است. به طور كلی می توان گفت در هر غریزه اگر پا از حد نیاز طبیعی بدن فراتر نهاده شود، انسان دچار حرص می گردد و اگر این حرص مهار نشود و شدت یابد به شره منتهی می شود. شره نیز دنیا و آخرت انسان را تلف می كند، و به كوتاه شدن عمر و نزدیك شدن اجل می انجامد. در روایات آمده است: «كل داء من التخمة ما خلا الحمی [2] ؛ همه بیماری ها به جز تب از پر خوری و سوء هاضمه است.»

كسانی كه پر خوری می كنند و هنوز غذای قبلی هضم نشده، غذای دیگری را به معده خود تحمیل می كنند، در نتیجه ی سوء هاضمه و مرض های ناشی از آن به مرگ زودرس دچار می گردند. همچنین افراط در غریزه جنسی منتهی به جنون می گردد. جوانی در همسایگی ما زندگی می كرد كه انسان خوب و صالحی بود ولی متأسفانه بر اثر این كار، كم كم دچار حواس پرتی شد و كارش به جنون كشید. از قضا پدر و مادر خوبی هم داشت. بندگان خدا جوانشان را برای عوض كردن آب و هوا و بهبود به تفریحات گوناگونی می بردند. اما طاقت نیاورد و مرد. همان گونه كه گفته شد حد و مرز تمام غریزه ها در روایات معین شده است. و نباید در برآورده كردن غرایز و شهوات گوناگون زیاده روی كرد.

«ایاكم أن تشره أنفسكم الی شی ء مما حرم الله علیكم».

كلمه «شی ء» در این جمله نكره در سیاق نفی است و افاده عموم می كند، هر چند ادات صریح نفی قبل از آن قرار نگرفته است؛ ولی معنای جمله، معنای منفی است. «ایاكم» یعنی «احذروا»؛ از ارتكاب اعمالی كه خداوند حرام كرده دوری نمایید. مبادا حرص و



[ صفحه 81]



طمع و در نهایت شره شما را به ارتكاب اعمال حرام وادار كند.

«فانه من انتهك ما حرم الله علیه هاهنا فی الدنیا حال الله بینه و بین الجنة و نعمیها و لذتها و كرامتها القائمة الدائمة لأهل الجنة أبد الآبدین».

«انتهاك»، یعنی پاره كردن پرده. خداوند پیرامون انسان ها حدود و پرده هایی قرار داده است. این حد و حدود دیوار نیست كه عبور از آن غیر ممكن باشد، بلكه مانند پرده هستند در این بخش امام علیه السلام می فرمایند از ارتكاب محرمات الهی دوری كنید، نگاه حرام، گوش دادن به حرام، لمس حرام، فكر حرام، همه و همه حریم هایی هستند كه نباید انسان به هیچ یك از این ها نزدیك شود.

مرحوم شیخ انصاری در مكاسب تمام اینها را ذكر كرده اند. در اینجا محرمات الهی به پرده تشبیه شده اند كه مؤمن نباید این پرده ها را بدرد و مرتكب حرام گردد. استفاده از كلمه انتهاك در این روایت، نوعی استخدام است، و استخدام از اقسام مجاز به شمار می رود. آن كه مرتكب محرمات می شود و پرده دری می كند خداوند بین او و بهشت دیوار نفوذناپذیری قرار خواهد داد.

كسی كه با استفاده از قدرت و اختیار خدادادی حدود الهی را بشكند و حرمت نگاه ندارد، در روز قیامت خداوند بین او و بهشت دیوار نفوذناپذیری ایجاد می كند: «فضرب بینهم بسور [3] ؛ در این هنگام میان آنها دیواری زده می شود».

انسان می تواند خود را از بالای یك برج بیست طبقه پایین بیاندازد و برای این كار قدرت تكوینی دارد، اما شرع به او گفته است كه چنین كاری را مرتكب نشود. این جا شارع با گفتن این مطلب مانع ایجاد كرده و پرده ای قرار داده است.

در این روایت سه وصف برای بهشت ذكر شده است كه شره باعث از دست دادن آنها می شود: نعیم، لذت، كرامت. نعمت های بهشتی لذت می آورد و لذت همراه و مصحوب كرامت است. ولی دنیا چنین نیست و هیچ كس تا به حال در دنیا این سه امتیاز را یك جا نداشته است. حتی حضرت سلیمان علیه السلام كه خداوند او را استثنا قرار داده و همتایی برای او



[ صفحه 82]



قرار نداده است، قدرت و نعمت هایی كه در اختیار او بود، این اوصاف را نداشت؛ چرا كه نعمت های این جهان با نعیم جاودان آن جهان قابل مقایسه نیست. نعمت های این دنیا مانند صحت، غذاهای لذیذ و گوارا و تفریح، گاهی اوقات وجود دارند، اما با لذت همراه نیستند؛ به عنوان مثال شخصی را تصور كنید كه در حال میل كردن بهترین و خوشمزه ترین غذاها است، اما فكرش مشغول دادگاهی است كه پیش رو دارد. چنین كسی در حال استفاده از بهترین نعمت های دنیایی است، اما از این نعمت ها كم ترین لذتی نمی برد.

یكی از تجار بزرگ می گفت اهل علم از دنیایشان لذت بیشتری نسبت به ما می برند، چون صبح نان و پنیر و چای شیرین ساده ای می خورند و لذت هم می برند، اما میز صبحانه ما آن قدر شلوغ و دارای غذاهای متنوع است كه نمی دانیم از كدام یك از آنها میل كنیم. اگر بخواهیم سر همان میز شش كیلو غذا در معده جا بدهیم می توانیم، اما هیچ وقت از خوردن صبحانه لذت نمی بریم؛ چرا كه اول صبح دل مشغولی های ما نیز شروع می شود. چون رادیو همزمان با وقت صبحانه قیمت اجناس را اعلام می كند و ما هم در حال خوردن صبحانه گوش می دهیم. تا می گوید قیمت فلان چیز سقوط كرد ما با خود می گوییم ای وای! چقدر ضرر كردیم. ای كاش، دیروز این قلم جنس را فروخته بودیم! و مرتب در حال فكر و خیال هستیم. آری، نعمت های دنیا این چنین است و گاهی انسان از داشتن آنها لذتی نمی برد، اما نعمت های بهشت چنین نیست و با كامل ترین لذت ها همراه است. آیا حیف نیست آن نعمت های ابدی را با لذت چهار روزه دنیا عوض كنیم؟ چهار روز دنیا در مقابل میلیاردها سال بهشت! در بهشت علاوه بر نعمت و لذت، كرامت نیز هست. گاهی ممكن است در دنیا انسان از سلامت و بهترین نعمت ها برخوردار باشد، اما در جامعه ارزش و احترام نداشته باشد، حال یا در واقع انسان بی ارزشی باشد و یا محیطی كه در آن قرار داد برای او احترام قائل نباشد.

كرامت امتیازی است كه هیچ چیز جایش را پر نمی كند. از این گذشته نعمت، لذت، و كرامت دنیایی، روزی تمام می شود و جاوید نیست، ولی بهشت نعمت هایش با لذت و كرامت همراه است و تمام شدنی نیست.



[ صفحه 83]



حضرت می فرمایند شره پیدا نكنید تا از این نعمت های ابدی محروم نگردید. شخصی برای من نقل می كرد كه روزی سر سفره فلان شخصیت سیاسی در عراق افراد زیادی از جمله سید صالح حلی كه از منبری های معروف بود، مهمان بودند. روی این سفره غذاهای گوناگون و لذیذی قرار داشت اما برای میزبان، آبگوشت فلان حیوان حرام گوشت را آوردند؛ آبگوشتی بدون هیچ ادویه و چاشنی و نمك. آقا سید صالح پرسید: چرا چنین غذایی می خوری؟ گفت: این غذاهای گوناگون كه سر سفره است هیچ كدام با طبع من سازگار نیست و به خاطر بیماری هایی كه دارم فقط باید از این غذا استفاده كنم. دنیا همین است گاهی نعمت هایش لذتی در بر ندارند. شخصی در جوانی با فقر و فلاكت زندگی می كرد، اما در ایام پیری آب لای پوستش رفته بود و ثروتی به دست آورده بود. با خودش می گفت: من آن وقتی كه دندان داشتم، نان برشته نداشتم و نان جو و خمیر می خوردم، اكنون كه نان برشته دارم نمی توانم بخورم.

آن كه پا را از حد خود فراتر گذارد بنا به فرموده امام صادق علیه السلام خدای متعال بین او و نعمت ها و لذت ها و كرامت بهشت كه دائم و مهیا است حایل ایجاد می كند. «الدائمة» یعنی مستمر. «القائمة»، یعنی آماده و حاضر. یعنی نعمتهای بهشتی هر لحظه در دسترسند و پشت سر هم ادامه دارند. در دنیا اگر كسی به عنوان مثال جایی منظره زیبایی دیده باشد و دوباره بخواهد آن منظره را ببیند، گاهی لازم است یك هفته رنج سفر را تحمل كند تا به مقصود خویش برسد، اما نعمت های بهشت جاویدان و همیشه در دسترس و مهیا است.

لازم است افراد گاهی روایات مربوط به بهشت و نعمت های آن را بخوانند، تا شوق بهشت به عنوان یك جزء سبب، مانع از دست و پا زدن آنها در باتلاق و زباله دان دنیا شود. نعمت های بهشت جاوید و در دسترس اهل بهشت است و اهل جهنم نیز تا ابد در جهنم ماندگارند. در روایت آمده است كه: روز قیامت مرگ را به شكل حیوانی برای اهل قیامت مجسم می كنند و به آنها می گویند این مرگ است. این حیوان را به جایی می برند كه تمام اهل بهشت و اهل دوزخ او را ببینند و آن گاه بین بهشت و جهنم آن را سر می برند. و به



[ صفحه 84]



بهشتیان و دوزخیان اعلام می شود، دیگر مرگ نیست [4] .

طبق مضمون روایتی: اگر مرگ وجود داشت اهل بهشت از شدت اندوه و اهل جهنم از شادمانی می مردند [5] چرا كه نعمتهای بهشت برای بهشتیان ابدی است و اهل جهنم نیز تا ابد در عذاب خواهند بود و از آن عذاب دردناك خلاصی ندارند. كلید این خوشبختی و بدبختی در حال حاضر در دست ما است. این كلید از دست مردگان گرفته شده و پرونده هایشان بسته شده است، اما آنها كه در قید حیاتند پرونده هایشان هنوز باز است.



[ صفحه 85]




[1] بحارالانوار، ج 63، ص 140.

[2] بحارالأنوار، ج 63، ص 336.

[3] حديد، آيه ي 13.

[4] بحارالأنوار، ج 8، ص 345.

[5] همان.